Manufactory

American: ˌmænjʌˈfæktʌriː British: ˌmænjʊˈfæktərɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کارخانه، ساخت، کاردستی، کارگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manufactory

  1. noun A plant consisting of one or more buildings with facilities for manufacturing
    Synonyms: factory, mill, manufacturing plant

ارجاع به لغت manufactory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manufactory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manufactory

لغات نزدیک manufactory

پیشنهاد بهبود معانی