گذشتهی ساده:
pressedشکل سوم:
pressedسومشخص مفرد:
pressesوجه وصفی حال:
pressingشکل جمع:
pressesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
press ahead (or on or forward) with something
با ثبات قدم ادامه دادن، پیگیری کردن
کسی را تحت فشار قرار دادن، به کسی ستم کردن
مصرا درخواست کردن، سخت خواستار شدن
press something out of something
با فشار چیزی را (مثلاً آب میوه) از چیزی بیرون آوردن
به چاپخانه رفتن (متن)، زیر چاپ رفتن
پرس شرابسازی
کم داشتن، در مضیقه بودن
1- (با فشار) جا انداختن 2- تا موفقیت کامل کاری را پیگیری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «press» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/press