گذشتهی ساده:
ironedشکل سوم:
ironedسومشخص مفرد:
ironsوجه وصفی حال:
ironingشکل جمع:
ironsشیمی عنصر شیمیایی آهن، عنصر آهن، فلز آهن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
The blacksmith forged a beautiful sword from iron.
آهنگر شمشیر زیبایی از آهن ساخت.
Iron is the most common and important of all metals.
آهن یکیاز فراوانترین و مهمترین فلزات است.
Rust occurs when iron reacts with moisture and oxygen.
زنگزدگی زمانی اتفاق میافتد که آهن با رطوبت و اکسیژن واکنش نشان دهد.
آهن موجود در خون و خوراک و غیره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
iron - poor blood
خونی که آهن آن کم است
Liver contains lots of iron.
جگر مقدار زیادی آهن دارد.
اطو، اتو
an electric iron
اتوی برقی
(بازی گلف) چوگان آهنی
(جمع) غل و زنجیر، قید و بند، پابند و دستبند
آهنی
an iron rod
میلهی آهنی
an iron mine
کان آهن
iron ore
سنگ آهن
نیرومندی، آهنین، استوار، قوی، محکم
muscles of iron
عضلات آهنین
an iron constitution
بنیهی قوی
an iron will
ارادهی استوار (آهنین)
the iron bonds of friendship between Morteza and I
رشتههای محکم دوستی (بین) من و مرتضی
اتو کردن، اتو زدن
I iron my clothes.
من جامههای خود را اتو میکنم.
This material doesn't iron well.
این پارچه خوب اتو نمیشود (اتو برنمیدارد).
آهنپوش کردن، آهن زدن به، آهن دار کردن
He ironed the wheel.
او روی چرخ را با آهن پوشاند.
غل و زنجیر کردن
اتو کشیدن
have many (or several) irons in the fire
در چند فعالیت یا سودای مختلف دست داشتن
1- غل و زنجیر شده، در بند، دست و پا بسته 2- (کشتی بادبانی) ایستاده از حرکت، گرفتار باد مخالف
از فرصت استفاده کردن، تا تنور داغ است نان را چسباندن
تا تنور داغ است نان را چسباندن، تا آهن داغ است چکش کاری کردن، تا فرصت باقی است کاری را انجام دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «iron» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/iron