فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clockwise

ˈklɑːkwaɪz ˈklɒk-waɪz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb

ساعت‌گرد، در جهت گردش عقربه‌های ساعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She turned the doorknob clockwise to open the door.

دستگیره‌ی در را در جهت عقربه‌های ساعت چرخاند تا در را باز کند.

The clockwise rotation of the Earth causes day and night.

چرخش ساعت‌گرد زمین باعث به وجود آمدن روز و شب می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clockwise

  1. adjective in the same direction as the rotating hands of a clock
    Synonyms:
    rightward windward leeward landward dextrorotary right-wingish
    Antonyms:
    counterclockwise
  1. adverb in the direction that the hands of a clock move
    Antonyms:
    counterclockwise

ارجاع به لغت clockwise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clockwise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clockwise

لغات نزدیک clockwise

پیشنهاد بهبود معانی