مکانیسم کوکی، سازوکار چرخدندهای (ساعت و غیره)
The old pocket watch's delicate clockwork was a marvel.
مکانیسم کوکی ساعت جیبی قدیمی مایهی شگفتی بود.
The toy robot's movements were powered by clockwork.
حرکات ربات اسباببازی با سازوکار چرخدندهای انجام میشد.
(صفتگونه) کوکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The clockwork music box played a good melody.
جعبهی موسیقی کوکی، ملودی خوبی را پخش میکرد.
The clockwork horse galloped across the room.
اسب کوکی در سراسر اتاق تاخت.
(صفتگونه) بسیار منظم، ساعتوار
The clockwork precision of his daily routine never wavered.
دقت ساعتوار در برنامهی روزانهی او هرگز تزلزلی نداشت.
Her impeccable time management skills were a testament to her clockwork efficiency.
مهارتهای بیعیبونقص او در مدیریت زمان، گواهی بر کارایی بسیار منظم او بود.
بسیار منظم و دقیق و هموار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clockwork» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clockwork