فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Accuracy
ˈækjərəsi
ˈækjərəsi
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
uncountable
B2
درستی، صحت، دقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He shot the arrow with incredible accuracy.
او تیر را با دقتی باورنکردنی پرتاب کرد.
The accuracy of the test results is essential for a proper diagnosis.
صحت نتایج آزمایش برای تشخیص صحیح بسیار حیاتی است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
the accuracy of these predictions
صحت پیش‌بینی‌های او
the accuracy of this calculating machine
دقت این ماشین حساب
مترادف و متضاد accuracy
-
noun precision or correctnessSynonyms:exactness correctness certainty truthfulness sureness closeness carefulness skill exactitude preciseness definiteness skillfulness strictness sharpness verity definitude faultlessness mastery efficiency incisiveness meticulousness veracityAntonyms:inaccuracy mistake falsehood erroneousness
Collocations
درجه شگفت‌انگیزی از دقت
لغات هم‌خانواده accuracy
-
nounaccuracy
-
adjectiveaccurate
-
adverbaccurately
ارجاع به لغت accuracy
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «accuracy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accuracy
لغات نزدیک accuracy
- - accumulatively
- - accumulator
- - accuracy
- - accuracy control
- - accurate