آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ مرداد ۱۴۰۴

    Continuous

    kənˈtɪnjuəs kənˈtɪnjuəs

    معنی continuous | جمله با continuous

    adjective B2

    پیوسته، مداوم، متوالی، بی‌وقفه، ممتد، یکسره

    The brain needs a continuous supply of blood.

    مغز نیازمند خونرسانی مداوم است.

    The world is in continuous evolution.

    جهان درحال تکامل پیوسته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The water flowed continuously.

    آب مدام جاری بود.

    continuous noise

    سر و صدای بدون وقفه

    continuous function

    تابع پیوسته

    adjective

    زبان‌شناسی استمراری (وجه استمراری افعال)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    When teaching grammar to beginners, I explain the continuous aspect with lots of visual examples.

    هنگام آموزش گرامر به مبتدیان، وجه استمراری را با مثال‌های تصویری زیادی توضیح می‌دهم.

    English: She is studying the different uses of continuous and simple tenses.

    او درحال مطالعه‌ی کاربردهای مختلف زمان‌های استمراری و ساده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    continuous tense

    زمان استمراری

    noun singular

    زبان‌شناسی (the continuous) زمان استمراری، وجه استمراری

    Understanding the continuous helps learners use verbs more naturally.

    درک وجه استمراری به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا افعال را طبیعی‌تر به‌کار ببرند.

    The past continuous is often used to describe actions in progress at a particular time.

    از زمان گذشته‌ی استمراری معمولاً برای توصیف کارهایی که در زمان خاصی درحال انجام بودند استفاده می‌شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد continuous

    1. adjective constant, unending
      Synonyms:
      steady regular continued stable perpetual unending constant extended prolonged uninterrupted repeated endless everlasting unbroken unceasing interminable connected unfaltering day and night no end of no end to looped timeless on a treadmill undivided
      Antonyms:
      stopping ending ceasing interrupted discontinuous intermittent halting completed finished sporadic

    Collocations

    continuous casting

    (فلزکاری) ریخته‌گری پی‌در‌پی

    continuous current

    (برق) جریان مستقیم

    continuous electrode

    الکتریسته پیوسته

    continuous assessment

    ارزیابی مستمر

    لغات هم‌خانواده continuous

    • noun
      continuation, continuity
    • adjective
      continual, continuing, continuous
    • verb - transitive
      continue
    • adverb
      continually, continuously

    ارجاع به لغت continuous

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «continuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/continuous

    لغات نزدیک continuous

    • - continuity girl
    • - continuo
    • - continuous
    • - continuous assessment
    • - continuous casting
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.