young, young woman, young man, youthful, junior, youngster, juvenile, youth, youngling
اکثر مردمی که حضور داشتند، جوان بودند.
Most of the people in attendance were young.
این جوان دوراندیش نیست.
This youth is shortsighted.
جوان که بودم اشتهایم زیاد بود.
When I was young, I had a big appetite.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جوان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جوان