سومشخص مفرد:
prolongsوجه وصفی حال:
prolongingطولانیمدت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prolonged drought has caused severe damage to the crops.
خشکسالی طولانیمدت خسارت زیادی به محصولات زراعی وارد کرده است.
The prolonged illness left him weak and bedridden for months.
بیماری طولانیمدت او را ضعیف و ماهها بستری کرد.
The prolonged negotiations between the two countries finally led to a peace agreement.
مذاکرات طولانیمدت بین دو کشور در نهایت به توافق صلح منجر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prolonged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prolonged