با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dragging

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dragged
  • شکل سوم:

    dragged
  • سوم‌شخص مفرد:

    drags

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خسته‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He was annoyed by their dragging way of walking and talking
- راه رفتن و صحبت کردن خسته‌کننده‌شان آزارش می‌داد.
- The lecture was really dragging.
- ارائه واقعاٌ خسته‌کننده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dragging

  1. adjective tiresome, monotonous
    Synonyms: boring, drawn-out, dull, going slowly, humdrum, lengthy, long, overlong, prolonged, protracted, tedious, wearisome
    Antonyms: energizing, lively

ارجاع به لغت dragging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dragging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dragging

لغات نزدیک dragging

پیشنهاد بهبود معانی