امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tedious

ˈtiːdiəs ˈtiːdiəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more tedious
  • صفت عالی:

    most tedious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
خسته‌کننده، کسل‌کننده، ملال‌آور، کسالت‌آور، ملالت‌بار، حوصله‌سربر، یکنواخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The professor's lecture was so tedious that many students fell asleep.
- سخنرانی استاد به‌قدری خسته‌کننده بود که بسیاری از دانشجویان به خواب رفتند.
- The student found the homework assignment to be tedious and time-consuming.
- دانش آموز مشق شب را حوصله‌سربر و وقت‌گیر دانست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tedious

  1. adjective dull, monotonous
    Synonyms:
    annoying arid banal boring bromidic drab dragging draggy dreary drudging dry dull as dishwater dusty endless enervating exhausting fatiguing ho-hum humdrum insipid irksome laborious lifeless long-drawn-out mortal pabulum poky prosaic prosy slow snooze soporific tiresome tiring unexciting uninteresting vapid weariful wearisome
    Antonyms:
    entertaining exciting interesting

ارجاع به لغت tedious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tedious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tedious

لغات نزدیک tedious

پیشنهاد بهبود معانی