فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bromidic

معنی

adjective

چرند، حرف پوچ، مهمل، حرف تکراری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bromidic

  1. adjective without freshness or appeal because of overuse
    Synonyms:
    clichéd commonplace stale tired trite hackneyed overused well-worn worn-out banal threadbare stereotypical stereotyped timeworn platitudinous shopworn corny overworked musty warmed-over platitudinal stereotypic

ارجاع به لغت bromidic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bromidic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bromidic

لغات نزدیک bromidic

پیشنهاد بهبود معانی