Warmed-over

ˈwɔːmdˌəʊvə ˈwɔːmdˌəʊvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غذا و آشپزی دوباره گرم‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I prefer to cook a fresh meal at home rather than eating warmed-over food.
- ترجیح می‌دهم به جای خوردن غذای دوباره گرم‌شده، غذای تازه در خانه بپزم.
- After a long day at work, I don't feel like eating warmed-over food.
- بعد از یک روز طولانی در محل کار، حوصله‌ی خوردن غذای دوباره گرم‌شده را ندارم.
adjective
تکراری، کلیشه‌ای، تغییرنیافته
- The warmed-over ideas in the book were disappointing.
- ایده‌های تکراری موجود در کتاب ناامیدکننده بودند.
- The warmed-over plot line of the movie made it predictable and unexciting.
- خط داستانی کلیشه‌ای این فیلم آن را قابل پیش‌بینی و غیرهیجان‌انگیز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد warmed-over

  1. adjective Without freshness or appeal because of overuse
    Synonyms: banal, bromidic, clichéd, commonplace, corny, hackneyed, musty, overused, overworked, platitudinal, platitudinous, shopworn, stale, stereotyped, stereotypic, stereotypical, threadbare, timeworn, tired, trite, well-worn, worn-out

ارجاع به لغت warmed-over

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warmed-over» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warmed-over

لغات نزدیک warmed-over

پیشنهاد بهبود معانی