آخرین به‌روزرسانی:

Corny

ˈkɔːrni ˈkɔːni

صفت تفضیلی:

cornier

صفت عالی:

corniest

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

غله‌ای، شاخی، چرند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I dislike his corny jokes.

از شوخی‌های لوس و بی‌مزه‌ی او بیزارم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corny

  1. adjective trite, clichéd
    Synonyms:
    banal commonplace dull feeble hackneyed shopworn old hat old-fashioned tired stale stereotyped sentimental mawkish melodramatic warmed-over stupid
    Antonyms:
    new original unique

سوال‌های رایج corny

صفت تفضیلی corny چی میشه؟

صفت تفضیلی corny در زبان انگلیسی cornier است.

صفت عالی corny چی میشه؟

صفت عالی corny در زبان انگلیسی corniest است.

ارجاع به لغت corny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corny

لغات نزدیک corny

پیشنهاد بهبود معانی