صفت تفضیلی:
feeblerصفت عالی:
feeblestضعیف، کمزور، ناتوان، عاجز، سست، نحیف، نزار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The feeble old man struggled to walk up the stairs.
پیرمرد ناتوان سعی کرد از پلهها بالا برود.
a feeble attempt
سعی کم، کوشش ناچیز
That woman is so feeble that she can't walk.
آن زن آنقدر نزار است که نمیتواند راه برود.
a feeble old man
پیرمرد نزار
a feeble light
نور کمسو، نور ضعیف
دون، حقیر، پست، بد، فرودست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The feeble excuse for being late did not convince anyone.
بهانهی بد او برای تأخیر کسی را قانع نکرد.
feeble joke
بذلهی بد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feeble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feeble