فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Zero

ˈziːroʊ ˈzɪərəʊ

گذشته‌ی ساده:

zeroed

شکل سوم:

zeroed

سوم‌شخص مفرد:

zeroes

وجه وصفی حال:

zeroing

شکل جمع:

zeros

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع zeroes به‌ جای zeros استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective A2

صفر، هیچ، مبدأ ، محل شروع، پایین‌ترین نقطه، نقطه‌گذاری کردن، روی صفر میزان کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

zero divisor

مقسوم‌علیه صفر

We suffered zero casualties.

هیچ تلفاتی متحمل نشدیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His chances of success sank to zero.

شانس موفقیت او به هیچ رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zero

  1. noun nothing
    Synonyms:
    nada nil zip zilch naught nought void nullity cipher insignificancy nonentity nobody oblivion scratch blank bottom lowest point rock bottom nadir shutout aught nix zot ought love
    Antonyms:
    something anything thing being

Phrasal verbs

zero in

1- (درجه‌ی صفر جنگ‌افزار را) تنظیم کردن، تیار کردن، قلق‌گیری کردن 2- هدف‌گیری کردن، نشانه رفتن (یا گرفتن)، واداشتن

zero in on

1- (جنگ‌افزار را) هدف‌گیری کردن، تنظیم کردن 2- (توجه و غیره را روی چیزی) متمرکز کردن

Collocations

zero function

(ریاضی) تابع صفر

zero carbon

فاقد کربن، عاری‌ از کربن، کربن صفر

ارجاع به لغت zero

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zero» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zero

لغات نزدیک zero

پیشنهاد بهبود معانی