گذشتهی ساده:
zeroedشکل سوم:
zeroedسومشخص مفرد:
zeroesوجه وصفی حال:
zeroingشکل جمع:
zerosهمچنین میتوان از شکل جمع zeroes به جای zeros استفاده کرد.
صفر، هیچ، مبدأ ، محل شروع، پایینترین نقطه، نقطهگذاری کردن، روی صفر میزان کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
zero divisor
مقسومعلیه صفر
We suffered zero casualties.
هیچ تلفاتی متحمل نشدیم.
His chances of success sank to zero.
شانس موفقیت او به هیچ رسید.
1- (درجهی صفر جنگافزار را) تنظیم کردن، تیار کردن، قلقگیری کردن 2- هدفگیری کردن، نشانه رفتن (یا گرفتن)، واداشتن
1- (جنگافزار را) هدفگیری کردن، تنظیم کردن 2- (توجه و غیره را روی چیزی) متمرکز کردن
(ریاضی) تابع صفر
فاقد کربن، عاری از کربن، کربن صفر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «zero» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zero