شکل جمع:
nonentitiesبیخاصیت، بیاهمیت، بیارزش، بیکفایت، بیتأثیر
Before his controversial book, he was considered a literary nonentity.
قبلاز کتاب جنجالیاش، او نویسندهای بیاهمیت محسوب میشد.
The new candidate was dismissed as a political nonentity.
نامزد جدید بهعنوان چهرهی سیاسی بیتأثیر، نادیده گرفته شد.
Despite his efforts, he was always treated as a nonentity in the company.
باوجود تلاشهایش، همیشه در شرکت فردی بیارزش در نظر گرفته میشد.
The new government is composed of a bunch of nonentities.
دولت جدید از گروهی تشکیل شده که بود و نبودشان فرقی ندارد.
گمنامی، بیاهمیتی، محو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His career was on the brink of nonentity until he got a breakthrough role.
حرفهاش در آستانهی محو شدن بود تا اینکه نقش مهمی به او داده شد.
Many artists fear falling into nonentity if they don’t produce new work regularly.
بسیاری از هنرمندان میترسند که در صورت عدم تولید کار جدید، گمنام شوند.
وهمی، خیالی، غیرواقعی
The monster under the bed is a nonentity, a figment of a child's imagination.
هیولای زیر تخت موجودی غیرواقعی است، ساختهوپرداختهی تخیلات کودک.
Unicorns and dragons remain enchanting nonentities in folklore.
اسبهای تکشاخ و اژدها موجودات خیالی جذاب در داستانهای محلی باقی میمانند.
Some philosophers argue that free will is a nonentity.
برخی از فیلسوفان استدلال میکنند که ارادهی آزاد، مفهوم غیرواقعی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nonentity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonentity