گذشتهی ساده:
cipheredشکل سوم:
cipheredسومشخص مفرد:
ciphersوجه وصفی حال:
cipheringشکل جمع:
ciphersصدر، سر، سری کردن
عدد صفر، رمز، حروف یا مهر رمزی، حساب کردن(با رقام)، صفر گذاردن، بهرمز درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hassan is no more than a cipher in this organization.
در این سازمان حسن کاملاً صفر است (کماهمیت است).
They corresponded with each other in cipher.
آنها بهطور رمزی با هم در مکاتبه بودند.
A cipher had been concealed among the lines of his poem.
رمزی در سطور شعر او پنهان شده بود.
a ciphered message
پیام رمزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cipher» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cipher