۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Compute

kəmˈpjuːt kəmˈpjuːt

گذشته‌ی ساده:

computed

شکل سوم:

computed

سوم‌شخص مفرد:

computes

وجه وصفی حال:

computing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1

محاسبه کردن

noun adverb

حساب کردن، تخمین زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We can now compute the distance between the Moon and the Earth accurately.

اکنون می‌توانیم فاصله‌ی ماه از زمین را دقیقاً محاسبه کنیم.

In the future, computing will be as important as literacy.

در آینده کار با کامپیوتر به اهمیت داشتن سواد خواهد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compute

  1. verb calculate, estimate
    Synonyms:
    figure count total calculate add up sum tally estimate reckon enumerate measure gauge rate size up figure out cast up cipher run down keep tabs take account of tot tote dope out take one’s measure count heads count noses cut ice tote up
    Antonyms:
    guess surmise guesstimate conjecture

سوال‌های رایج compute

گذشته‌ی ساده compute چی میشه؟

گذشته‌ی ساده compute در زبان انگلیسی computed است.

شکل سوم compute چی میشه؟

شکل سوم compute در زبان انگلیسی computed است.

وجه وصفی حال compute چی میشه؟

وجه وصفی حال compute در زبان انگلیسی computing است.

سوم‌شخص مفرد compute چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد compute در زبان انگلیسی computes است.

ارجاع به لغت compute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compute

لغات نزدیک compute

پیشنهاد بهبود معانی