گذشتهی ساده:
calculatedشکل سوم:
calculatedسومشخص مفرد:
calculatesوجه وصفی حال:
calculatingحساب کردن، برآورد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nasser carefully calculated the amount he owed.
ناصر مبلغ بدهی خود را دقیقاً حساب کرد.
Actions whose consequences could in no way be calculated.
اعمالی که نتایج آن به هیچوجه برآوردشدنی نبود.
My uncle was calculating on the project as completed.
عمویم پیش خودش حساب میکرد که آن پروژه تکمیل شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «calculate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calculate