فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Intend

ɪnˈtend ɪnˈtend

گذشته‌ی ساده:

intended

شکل سوم:

intended

سوم‌شخص مفرد:

intends

وجه وصفی حال:

intending

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

قصد داشتن، خیال داشتن، بر آن بودن، خواستن، تمایل داشتن، متمایل بودن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

When do you intend to get married?

کی می‌خواهی ازدواج کنی؟

The bullet was intended for you.

گلوله به سوی تو خالی شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He intends to buy a house.

او قصد دارد یک خانه بخرد.

a cake intended for the party

یک کیک که مختص مهمانی است

verb - transitive

معنی دادن، رساندن، منظور داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

This is not what I intended.

منظورم این نبود.

What is really intended by this letter ?

منظور واقعی این نامه چیست؟

verb - intransitive

شروع کردن، آغاز کردن، شروع به‌ کار کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intend

  1. verb have in mind; determine
    Synonyms:
    mean design propose plan resolve purpose denote indicate designate connote signify decree ordain plot scheme dedicate devote set aside reserve set apart destine contemplate meditate figure on look forward hope to expect add up think try attempt endeavor strive essay aspire to

لغات هم‌خانواده intend

  • verb - transitive
    intend

ارجاع به لغت intend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intend

لغات نزدیک intend

پیشنهاد بهبود معانی