فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Intended

ˌɪnˈtendəd ɪnˈtendɪd

سوم‌شخص مفرد:

intends

وجه وصفی حال:

intending

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

قصدشده، در نظر گرفته‌شده

my intended wife

همسر آینده من

adjective

عمدی، قصدی، خودخواسته، تعمدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun countable

نامزد

His intended is two years older than he is.

نامزد او دو سال از خودش بزرگتر است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intended

  1. adjective engaged; destined
    Synonyms:
    expected future planned promised betrothed engaged contracted predestined predetermined designed set meant proposed calculated steady affianced plighted advised aforethought prearranged asked for pinned accidentally on purpose contemplated

لغات هم‌خانواده intended

ارجاع به لغت intended

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intended» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intended

لغات نزدیک intended

پیشنهاد بهبود معانی