Predetermined

ˌpriːdɪˈtɝːmɪnd ˌpriːdɪˈtɜːmɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    predetermines
  • وجه وصفی حال:

    predetermining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
از قبل‌ تعیین‌شده، از پیش مشخص‌شده، مقدر، مقرر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- predetermined laws
- قوانین از پیش تعیین‌شده
- predetermined price
- قیمت مقرر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predetermined

  1. adjective decided in advance
    Synonyms: agreed, arranged, calculated, cut and dried, deliberate, destined, determined, doomed, fated, fixed, foredestined, foreordained, forethought, planned, prearranged, precogitated, predestined, premeditated, preordained, preplanned, proposed, set, settled, set up
    Antonyms: unarranged, undetermined, unplanned, unsettled

لغات هم‌خانواده predetermined

ارجاع به لغت predetermined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predetermined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predetermined

لغات نزدیک predetermined

پیشنهاد بهبود معانی