فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Predetermine

ˌpridiˈtɜːrmən ˌpriːdɪˈtɜːmɪn

گذشته‌ی ساده:

predetermined

شکل سوم:

predetermined

سوم‌شخص مفرد:

predetermines

وجه وصفی حال:

predetermining

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

قبلاً مقدر کردن، قبلاً تعیین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

It is difficult to predetermine the problems that he will face.

از پیش تعیین کردن اشکالاتی که با آن مواجه خواهد شد مشکل است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predetermine

  1. verb to determine the future of in advance
    Synonyms:
    decide destine doom fate preordain predestine foreordain predestinate bias
  1. verb to consider and plan in advance
    Synonyms:
    premeditate

ارجاع به لغت predetermine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predetermine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/predetermine

لغات نزدیک predetermine

پیشنهاد بهبود معانی