Predestinate

ˌpriːˈdestɪneɪt ˌpriːˈdestɪneɪt ˌpriːˈdestɪneɪt ˌpriːˈdestɪneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive adjective adverb
مقدر شده، قبلاً تعیین‌شده، دارای سرنوشت و نصیب و قسمت ازلی، مقدر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predestinate

  1. verb To determine the future of in advance
    Synonyms: predestine, foreordain, destine, fate, predetermine, preordain
  2. adjective Established or prearranged unalterably
    Synonyms: foreordained, predestined

ارجاع به لغت predestinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predestinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predestinate

لغات نزدیک predestinate

پیشنهاد بهبود معانی