امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Preordain

    ˌpriɔːrˈdeɪn ˌpriːɔːˈdeɪn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      preordained

    • شکل سوم:

      preordained

    • سوم‌شخص مفرد:

      preordains

    • وجه وصفی حال:

      preordaining

    معنی

    verb - transitive
    قبلاً مقرر داشتن، قبلاً وقوع امری را ترتیب دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد preordain

    1. verb to determine the future of in advance
      Synonyms:
      predestine predetermine fate destine foreordain predestinate
    1. verb foreordain or determine beforehand
      Synonyms:
      appoint set foreordain predestine doom

    ارجاع به لغت preordain

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «preordain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preordain

    لغات نزدیک preordain

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو