گذشتهی ساده:
doomedشکل سوم:
doomedسومشخص مفرد:
doomsوجه وصفی حال:
doomingشکل جمع:
doomsتباهی، سرنوشت (شوم)، مرگ، زوال، عذاب، ضلالت، نابودی
His doom is sealed.
سرنوشت او شوم است.
He couldn't escape his doom.
نتوانست از سرنوشت شوم خود بگریزد.
محکوم کردن، تنبیه کردن، دچار عقوبت کردن، به سرنوشت بدی دچار کردن، حکم دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
God will judge and doom their guilty souls.
خدا ارواح گنهکار آنان را داوری و به سرنوشت بدی دچار خواهد کرد.
doomed to extinction
محکوم به فنا
Their efforts were doomed to failure.
کوششهای آنها محکوم به شکست بود.
محکومیت، حکم (خصوصاً قضایی)
His past actions led him to face the doom he had long evaded.
اقدامات گذشتهی او باعث شد تا با محکومیتی روبهرو شود که مدتها از آن طفره رفته بود.
The judge delivered the doom that would change his life forever.
قاضی حکمی را صادر کرد که زندگی او را برای همیشه تغییر داد.
یأس و ناامیدی، عذاب و تاریکی، غم و ناامیدی، تیرگی و ملالت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doom