فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Verdict

ˈvɜrːdɪkt ˈvɜːdɪkt

شکل جمع:

verdicts

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C2

رأی، رأی هیئت‌منصفه، فتوی، نظر، قضاوت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She rejects the critics' verdict against her recent book.

او داوری هنرسنجان درباره‌ی کتاب اخیر خودش را قبول ندارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد verdict

  1. noun law judgment
    Synonyms:
    decision ruling decree sentence determination conclusion finding adjudication judgment opinion award answer deduction arbitrament
    Antonyms:
    accusation

ارجاع به لغت verdict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «verdict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/verdict

لغات نزدیک verdict

پیشنهاد بهبود معانی