شکل جمع:
deductionsاستنباط، نتیجهگیری، استنتاج، قیاس
After examining the background, my deduction is that there should not be any dealings with them.
پس از بررسی سوابق، استنباط من این است که با آنها نباید معامله کرد.
Through careful deduction, the scientist was able to draw a conclusion about the chemical reaction.
از طریق استنتاج دقیق، دانشمند توانست در مورد واکنش شیمیایی نتیجهگیری کند.
نتیجه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The detective made a deduction based on the evidence found at the crime scene.
کارآگاه با توجه به شواهد کشفشده در صحنهی جرم به نتیجهای رسید.
The deduction of negligence on the part of the driver led to his suspension from the job.
نتیجهی سهلانگاری راننده تعلیق او از کار بود.
کسر، تخفیف (عدد و مبلغ و غیره)، مبلغ بخشوده
the deduction of taxes from gross earnings
کسر مالیات از درآمد ناخالص
The total of your deductions must be subtracted from the sum of your taxable income.
جمع مبلغ بخشودگیهای شما باید از کل درآمد مشمول مالیات شما کم شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deduction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deduction