آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Credit

    ˈkredɪt ˈkredɪt

    گذشته‌ی ساده:

    credited

    شکل سوم:

    credited

    سوم‌شخص مفرد:

    credits

    وجه وصفی حال:

    crediting

    شکل جمع:

    credits

    معنی credit | جمله با credit

    noun verb - transitive B2

    اعتبار، ابرو، ستون بستانکار، نسیه، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن، نسبت دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    long-term credit

    اعتبار دراز مدت

    How much do I have to my credit?

    موجودی حساب من چقدر است؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to the credit of ...

    به بستانکار حساب ...

    a three-credit course

    یک درس سه واحدی

    His efforts deserve credit.

    کوشش‌های او در خور ستایش است.

    He is a credit to his family.

    او موجب سربلندی خانواده‌ی خویش است.

    We credited the customer's account with $10.

    ده دلار به حساب موجودی مشتری افزودیم.

    If we can credit ancient reports ...

    اگر بتوانیم به گزارش‌های عهد باستان اعتماد کنیم ...

    He has been credited with many inventions.

    اختراعات زیادی را به او نسبت می‌دهند.

    We will not sell on credit, even to you!

    نسیه نمی‌دهیم، حتی به شما!

    Customers can buy refrigerators on credit.

    مشتریان می‌توانند یخچال را نسیه بخرند.

    To his credit, he refused to take the money.

    برای نیکنامی او همین بس که از گرفتن آن پول خودداری کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد credit

    1. noun recognition; trust
      Synonyms:
      attention notice praise approval belief faith confidence reliance honor acclaim acknowledgment distinction fame glory merit tribute thanks commendation kudos points brownie points pat on the back strokes
      Antonyms:
      disapproval disbelief disregard disrespect dishonor discredit disclaimer disacknowledgement
    1. noun reputation, status
      Synonyms:
      reputation fame standing position status character influence prestige regard esteem repute authority estimation good name weight clout renown
      Antonyms:
      disrespect discredit ill repute
    1. noun deferred payment arrangement; assets
      Synonyms:
      wealth balance stock loan lien trust plastic mortgage tab bond securities capital outlay surplus cash extension respite installment plan installment buying debenture on account on the arm on the cuff continuance
      Antonyms:
      cash
    1. verb believe, depend on
      Synonyms:
      trust rely on believe depend on accept think consider feel have faith in deem hold sense buy fall for swallow take stock in bank on hand it to one take as gospel truth pat on back
      Antonyms:
      disbelieve mistrust not buy not subscribe
    1. verb accredit, assign to
      Synonyms:
      refer attribute to ascribe to impute charge to lay chalk up to defer
      Antonyms:
      discredit renege

    Phrasal verbs

    credit someone with (something)

    (چیزی را) به کسی منتسب کردن، امتیاز و اعتبار انجام کاری را به کسی دادن

    Collocations

    credit account

    (حسابداری) حساب بستانکار

    credit balance

    (حسابداری) مانده بستانکار

    credit rating

    ارزیابی اعتبار

    credit side

    1- ستون بستانکار 2- جنبه‌ی خوب، مزیت

    credit worthy

    معتبر، خوش معامله، درخور اعتبار

    Collocations بیشتر

    do credit to

    مایه‌ی مباهات (یا افتخار یا سربلندی) بودن

    give credit to

    1- باورداشتن، اعتماد (و اطمینان) کردن 2- ستودن، قدرشناسی کردن

    give one credit for

    1- (کسی را بابت کاری) ستودن، بانی شناختن 2- (به داشتن صفات خوب و غیره) منتسب کردن

    on credit

    نسیه، قسطی، با استفاده از کارت اعتبار

    tax credit

    (امریکا) مبلغ معاف از مالیات، اعتبار مالیاتی

    to one's credit

    مزید حسن شهرت

    سوال‌های رایج credit

    گذشته‌ی ساده credit چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده credit در زبان انگلیسی credited است.

    شکل سوم credit چی میشه؟

    شکل سوم credit در زبان انگلیسی credited است.

    شکل جمع credit چی میشه؟

    شکل جمع credit در زبان انگلیسی credits است.

    وجه وصفی حال credit چی میشه؟

    وجه وصفی حال credit در زبان انگلیسی crediting است.

    سوم‌شخص مفرد credit چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد credit در زبان انگلیسی credits است.

    ارجاع به لغت credit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «credit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/credit

    لغات نزدیک credit

    • - credible
    • - credibly
    • - credit
    • - credit account
    • - credit balance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.