فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mortgage

ˈmɔːrɡɪdʒ ˈmɔːɡɪdʒ

گذشته‌ی ساده:

mortgaged

شکل سوم:

mortgaged

سوم‌شخص مفرد:

mortgages

وجه وصفی حال:

mortgaging

شکل جمع:

mortgages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

وام رهنی (نوعی مراوده‌ی مالی که در آن قرض‌گیرنده یک دارایی را برای بهره‌مندی از یک منفعت (وام) نزد وام‌دهنده توثیق می‌کند و از آن بیشتر برای اشاره به وام مسکن استفاده می‌شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Paying the mortgage is a big worry for many people.

پرداخت وام رهنی برای بسیاری از افراد دغدغه‌ی بزرگی است.

I couldn't afford to buy a house outright, so I had to take out a mortgage.

توانایی خرید خانه را نداشتم، بنابراین مجبور شدم وام مسکن بگیرم.

verb - transitive

رهن کردن، رهن گذاشتن، وام گرفتن روی، گرو گذاشتن (ملک و خانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She decided to mortgage her house.

تصمیم گرفت روی خانه‌اش وام بگیرد.

They were able to mortgage the property and get the funds they needed to buy their dream home.

توانستند ملک را رهن کنند و سرمایه‌ی مورد نیاز برای خرید خانه‌ی رؤیایی خود را بگیرند.

noun

رهن‌نامه، سند رهن

I signed the mortgage yesterday.

دیروز رهن‌نامه را امضا کردم.

The bank holds the mortgage to the property until it is paid off.

بانک سند رهن ملک را تا زمان بازپرداخت نگه می‌دارد.

noun

سود مرتهن (بر وام رهنی)

The mortgage was paid off ahead of schedule.

سود مرتهن زودتر از موعد مقرر پرداخت شد.

The mortgage rate is higher than we anticipated.

نرخ سود مرتهن بالاتر از حد انتظار ما است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mortgage

  1. noun loan agreement
    Synonyms:
    debt contract pledge deed homeowner’s loan title

ارجاع به لغت mortgage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mortgage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mortgage

لغات نزدیک mortgage

پیشنهاد بهبود معانی