فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mortgage

ˈmɔːrɡɪdʒ ˈmɔːɡɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mortgaged
  • شکل سوم:

    mortgaged
  • سوم شخص مفرد:

    mortgages
  • وجه وصفی حال:

    mortgaging
  • شکل جمع:

    mortgages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    گرو، رهن، گرونامه
    • - he took out a mortgage in order to buy the house.
    • - او برای خرید خانه وثیقه گذاشت.
    • - paying the mortgage is a big worry for many people.
    • - پرداخت وثیقه برای بسیاری از افراد دغدغه‌ی بزرگی است.
  • verb - transitive
    گرو گذاشتن، وثیقه گذاشتن
    • - to mortgage one's future
    • - آینده‌ی خود را وثیقه قرار دادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mortgage

  1. noun loan agreement
    Synonyms: contract, debt, deed, homeowner’s loan, pledge, title

ارجاع به لغت mortgage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mortgage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mortgage

لغات نزدیک mortgage

پیشنهاد بهبود معانی