شکل جمع:
gloriesجلال، افتخار، فخر، شکوه، عظمت، مباهات، سربلندی، شوکت
The Olympic champions brought glory to their country.
قهرمانان المپیک برای کشور خود افتخار کسب کردند.
Greece in her glory
یونان در اوج شوکت خود
افتخار کردن، شادمانی کردن، ستودن، مفتخر بودن، سربلند شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We glory in their success.
ما به موفقیت آنان افتخار میکنیم.
ادبی هاله یا نور دور سر پیامبران و مقدسین
مفتخر بودن به، بالیدن به
حمد و ستایش کردن، تجلیل کردن
به رحمت ایزدی پیوسته
در اوج شوکت و شهرت بودن، در اوج شادی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glory