آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Dignity

ˈdɪɡnəti ˈdɪɡnəti

معنی dignity | جمله با dignity

noun uncountable C2

بزرگی، جاه، شأن، مقام، رتبه، وقار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the dignity of his rank

بلندی رتبه او

All human beings are born free and equal in dignity and rights.

همه‌ی انسان‌ها آزاد و از نظر ارزش و حقوق مدنی برابر آفریده شده‌اند (اعلامیه‌ی حقوق بشر).

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Finally, he rose to the dignity of a judgeship.

بالأخره به مقام رفیع قضاوت ارتقا یافت.

His deeds lent dignity both to he himself and his family.

اعمال او خود و خانواده‌اش را نیکنام کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dignity

ارجاع به لغت dignity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dignity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dignity

لغات نزدیک dignity

پیشنهاد بهبود معانی