شکل جمع:
dignitaries(شخص) والامقام، مقام عالیرتبه، بزرگان، رجال، مقامات (در جمع)
The dignitary arrived at the airport to a grand welcome from the local officials.
این مقام عالیرتبه با استقبال با شکوه مقامات محلی وارد فرودگاه شد.
Town dignitaries went to the city's gate to welcome Cyrus.
بزرگان شهر برای خوشامدگویی به کوروش به دروازهی شهر رفتند.
باشکوه، عالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the dignitary dinner
شام باشکوه
The dignitary speech was well-received by the audience.
این سخنرانی عالی با استقبال خوب حضار روبهرو شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dignitary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dignitary