شکل جمع:
officialsصفت تفضیلی:
more officialصفت عالی:
most officialاداری، رسمی، شغلی، دولتی (وابسته به مقام یا سمت رسمی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
This building is used as the mayor's official residence.
این ساختمان بهعنوان اقامتگاه رسمی شهردار استفاده میشود.
The minister arrived in an official car.
وزیر با خودروی دولتی وارد شد.
official responsibilities
مسئولیتهای اداری
an official request
درخواست رسمی
in his official capacity as mayor
در مقام رسمی خود به عنوان شهردار
رسمی (برگزار شده یا ترتیب داده شده توسط مقامهای مسئول)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We need an official invitation to enter the embassy.
برای ورود به سفارت به دعوتنامهی رسمی نیاز داریم.
There will be an official ceremony to mark the anniversary.
مراسمی رسمی برای گرامیداشت سالگرد برگزار خواهد شد.
official ceremonies
مراسم رسمی
an official welcome to the city
خوشامدگویی رسمی به شهر
رسمی، موثق (تأییدشده یا اعلامشده از طرف مراجع مسئول)
The official report will be published next week.
گزارش رسمی هفتهی آینده منتشر خواهد شد.
This news is not official yet.
این خبر هنوز رسمی نیست.
It’s not just a rumor anymore. it’s official.
دیگر فقط شایعه نیست. رسمی شده است.
an official statement
اعلامیهی رسمی
the official date of this dictionary's publication
تاریخ رسمی نشر این فرهنگ لغت
رسمی (زبانی که توسط دولت یک کشور استفاده میشود)
The government announced that Spanish would be the official language of the new region.
دولت اعلام کرد که اسپانیایی زبان رسمی منطقهی جدید خواهد بود.
English is one of the official languages of Canada.
زبان انگلیسی یکی از زبانهای رسمی کانادا است.
the country's official language
زبان رسمی کشور
صاحبمنصب، مسئول، مقام مسئول، کارمند رسمی، عضو رسمی
The official from the embassy attended the international conference.
مقام مسئول از سفارت در کنفرانس بینالمللی شرکت کرد.
The council official reviewed the budget proposal.
عضو شورای شهر، پیشنویس بودجه را بررسی کرد.
government officials
صاحبمنصبان دولت
railroad officials
کارمندان راهآهن
داور (بازی های ورزشی)
Basketball officials wear striped shirts.
داوران بسکتبال پیراهنهای راهراه میپوشند.
Officials must remain neutral throughout the game.
داوران باید درطول بازی بیطرف باقی بمانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «official» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/official