با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conclusive

kənˈkluːsɪv kənˈkluːsɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more conclusive
  • صفت عالی:

    most conclusive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
قطعی، قاطع، مسلم (گواه و دلیل و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The conclusive evidence presented in court left no room for doubt.
- شواهد قطعی ارائه‌شده در دادگاه جای هیچ شک‌وتردیدی باقی نگذاشت.
- The DNA test provided conclusive evidence that he was the father of the child.
- آزمایش DNA شواهد قاطعی را ارائه کرد که او پدر کودک است.
adjective
نهایی
- After thorough research, we reached a conclusive decision on the best course of action.
- پس از تحقیقات کامل، به تصمیمی نهایی در مورد بهترین اقدام رسیدیم.
- The detective gathered all the evidence to reach a conclusive decision about the crime.
- کارآگاه تمام شواهد را جمع‌آوری کرد تا به تصمیم نهایی در مورد جنایت برسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conclusive

  1. adjective definite, final
    Synonyms: absolute, all out, clear, clinching, cogent, compelling, convincing, deciding, decisive, demonstrative, determinant, determinative, flat out, incontrovertible, indisputable, irrefragable, irrefrangible, irrefutable, irrevocable, litmus test, precise, resolving, revealing, settling, straight out, telling, ultimate, unambiguous, unanswerable, unarguable, unconditional, undeniable, unmistakable, unquestionable, what you see is what you get
    Antonyms: inconclusive, indefinite

لغات هم‌خانواده conclusive

ارجاع به لغت conclusive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conclusive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conclusive

لغات نزدیک conclusive

پیشنهاد بهبود معانی