فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

مربی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • معلم
  • فونتیک فارسی

    morabbi
  • اسم
    coach, teacher, trainer, pedagogue, educator, handler, tutor, preceptor, don, lecturer, mentor, tamer, instructor
    • - مربی فوتبال

    • - a football coach
    • - مربی دو نفر را از تیم حذف کرد.

    • - The coach cut two men from the team.
    • - مربی تشک را پهن کرد تا کشتی‌گیران روی آن تمرین کنند.

    • - The coach rolled out the mat for the wrestlers to practice on.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد مربی

ارجاع به لغت مربی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مربی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مربی

لغات نزدیک مربی

پیشنهاد بهبود معانی