امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unquestionable

ənˈkwest͡ʃənəbl̩ ʌnˈkwest͡ʃənəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
( unquestioning ) محقق، غیرقابل منازعه، غیرقابل اعتراض، ردنکردنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His participation in the murder is unquestionable.
- شرکت او در آن قتل محرز است.
- A man of unquestionable integrity.
- مردی که درستکاری او تردید‌ناپذیر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unquestionable

  1. adjective definite; beyond doubt
    Synonyms:
    absolute accurate authentic bona fide certain clear cold conclusive dependable down pat downright established faultless flat flawless for certain genuine incontestable incontrovertible indisputable indubitable irrefutable manifest no ifs ands or buts obvious pat patent perfect positive real reliable self-evident superior sure sure-enough true undeniable undisputable undoubted unequivocal unimpeachable unmistakable veritable well-founded well-grounded
    Antonyms:
    doubtful indefinite questionable uncertain unsure

ارجاع به لغت unquestionable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unquestionable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unquestionable

لغات نزدیک unquestionable

پیشنهاد بهبود معانی