فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Self-evident

ˌselˈfevədənt selfˈevɪdənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

آشکار، مبرهن، بدیهی، واضح، مسلم، خودپیدا، اظهرمن‌الشمس، بی‌نیاز از اثبات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The self-evident truth is that honesty is always the best policy.

حقیقت بدیهی این است که عین مصلحت در راستی و درستی است.

The self-evident beauty of the sunset left everyone in awe.

زیبایی بی‌نیاز از اثبات غروب خورشید همه را در حیرت فرو برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-evident

  1. adjective obvious
    Synonyms:
    clear plain apparent visible understandable unmistakable undeniable inescapable self-explanatory unquestionable manifest incontrovertible axiomatic patently true prima facie comprehensible
    Antonyms:
    unclear questionable obscure

ارجاع به لغت self-evident

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-evident» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-evident

لغات نزدیک self-evident

پیشنهاد بهبود معانی