امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inescapable

ˌɪnɪˈskeɪpəbl ˌɪnɪˈskeɪpəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گریزناپذیر، چاره‌ناپذیر، غیرقابل‌اجتناب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inescapable

  1. adjective Bound to happen
    Synonyms:
    certain unavoidable inevitable ineluctable doomed imminent sure ineludible unescapable
  1. adjective Impossible to escape or avoid; inevitable:
    Synonyms:
    certain
  1. noun
    Synonyms:
    doom fate ineluctability inevitability inevitableness

لغات هم‌خانواده inescapable

ارجاع به لغت inescapable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inescapable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inescapable

لغات نزدیک inescapable

پیشنهاد بهبود معانی