(فیزیک) جبر، قوه جبری، ناکاری، سکون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
inertial force
نیروی لختی
inertial mass
جرم لختی
Inertia carried the train to the station.
اینرسی (ماند) ترن را تا ایستگاه برد.
electromagnetic inertia
اینرسی الکترومغناطیسی
the conservatism and inertia of the peasants
محافظهکاری و بیکنشی برزگران
social inertia
بیتحرکی اجتماعی
the inertia of government organizations
کندکاری سازمانهای دولتی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inertia» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inertia