امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sloth

sloʊθ sləʊθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sloths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ادبی تنبلی، سستی، کاهلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His sloth was evident in his constant procrastination and lack of motivation.
- تنبلی‌اش در به تعویق انداختن مداوم و بی‌انگیزگی‌اش مشهود بود.
- The manager was frustrated by the sloth of his employees.
- مدیر از سستی کارمندانش ناامید شده بود.
noun countable
جانورشناسی تنبل (پستانداری که یکی از کندترین جانوران روی زمین است) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- I spotted a sloth in the rainforest.
- یک تنبل را در جنگل بارانی دیدم.
- Sloths have a unique ability to hang upside down for long periods of time.
- تنبل‌ها توانایی منحصربه‌فردی در وارونه آویزان شدن به مدت طولانی دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sloth

  1. noun laziness
    Synonyms:
    do-nothingness idleness inactivity indolence inertia lackadaisicalness languidness laxness lethargy listlessness slackness slothfulness slowness sluggishness supineness

ارجاع به لغت sloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sloth

لغات نزدیک sloth

پیشنهاد بهبود معانی