شکل جمع:
slothsادبی تنبلی، سستی، کاهلی
His sloth was evident in his constant procrastination and lack of motivation.
تنبلیاش در به تعویق انداختن مداوم و بیانگیزگیاش مشهود بود.
The manager was frustrated by the sloth of his employees.
مدیر از سستی کارمندانش ناامید شده بود.
جانورشناسی تنبل (پستانداری که یکی از کندترین جانوران روی زمین است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I spotted a sloth in the rainforest.
یک تنبل را در جنگل بارانی دیدم.
Sloths have a unique ability to hang upside down for long periods of time.
تنبلها توانایی منحصربهفردی در وارونه آویزان شدن به مدت طولانی دارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sloth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sloth