فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sloth

sloʊθ sləʊθ

شکل جمع:

sloths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

ادبی تنبلی، سستی، کاهلی

His sloth was evident in his constant procrastination and lack of motivation.

تنبلی‌اش در به تعویق انداختن مداوم و بی‌انگیزگی‌اش مشهود بود.

The manager was frustrated by the sloth of his employees.

مدیر از سستی کارمندانش ناامید شده بود.

noun countable

جانورشناسی تنبل (پستانداری که یکی از کندترین جانوران روی زمین است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I spotted a sloth in the rainforest.

یک تنبل را در جنگل بارانی دیدم.

Sloths have a unique ability to hang upside down for long periods of time.

تنبل‌ها توانایی منحصربه‌فردی در وارونه آویزان شدن به مدت طولانی دارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sloth

  1. noun laziness
    Synonyms:
    idleness inactivity sluggishness lethargy slowness slackness indolence slothfulness listlessness languidness laxness inertia supineness do-nothingness

ارجاع به لغت sloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sloth

لغات نزدیک sloth

پیشنهاد بهبود معانی