ناچار، ناگزیر، اجتنابناپذیر، چارهناپذیر، غیرقابلامتناع، حتماً، حتمیالوقوع، بدیهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Death is the inevitable end of life.
مرگ پایان اجتنابناپذیر زندگی است.
His defeat is inevitable.
شکست او حتمی است.
Those aggressive acts made war inevitable.
آن اعمال پرخاشگرانه جنگ را گریزناپذیر کرد.
an inevitable result
نتیجهی اجتنابناپذیر، پیامد گریزناپذیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inevitable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inevitable