فرسودگی، ساییدگی، آشفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His trousers were worn to a frazzle.
شلوارش در اثر استفادهی زیاد مندرس شده بود.
a frazzled widow with six children
بیوهزن بیرمق با شش فرزند
(خوراک را) سوزاندن
کاملاً خسته
کلمهی «frazzle» در زبان فارسی بهمعنای «فرسوده کردن»، «خسته و ازپاافتاده ساختن»، یا «درهمریختگی ذهنی و جسمی ناشی از فشار» است.
این واژه در زبان انگلیسی بیشتر در محاوره و ادبیات غیررسمی به کار میرود و معمولاً توصیفکنندهی حالتی است که در آن فرد یا شیء به سبب کار زیاد، استرس یا استفادهی بیشازحد، دچار فرسودگی یا آشفتگی شدید میشود. Frazzle میتواند هم برای انسان و هم برای اشیاء یا شرایط به کار رود، اما در هر حالت معنای خستگی مفرط و ازبینرفتن نظم و نیرو را منتقل میکند.
از نظر ریشهشناسی (etymology)، این واژه احتمالاً از فعل fray به معنای «ساییده شدن یا ازبینرفتن بر اثر اصطکاک» گرفته شده است. در زبان انگلیسی قدیم، fray برای توصیف لباسهایی که نخنخ یا کهنه شده بودند بهکار میرفت، و واژهی frazzle این مفهوم را تقویت کرده و با حالتی شدیدتر همراه ساخته است. در نتیجه، میتوان گفت که frazzle نوعی «فرسایش کامل» است — چه در زمینهی فیزیکی مانند ساییدگی پارچه، و چه در زمینهی روانی مانند تحلیل رفتن انرژی انسان.
در کاربرد انسانی و روانشناختی، frazzle معمولاً حالتی را بیان میکند که در آن فرد بر اثر فشار کاری، نگرانیهای مداوم یا کمبود استراحت دچار خستگی و پریشانی میشود. مثلاً در جملهی I’m completely frazzled after this week به معنای «بعد از این هفته کاملاً از پا درآمدهام» است. در این معنا، frazzle مفهومی نزدیک به «burnout» یا «exhaustion» دارد، اما رنگ احساسی آن معمولاً غیررسمیتر و انسانیتر است؛ حالتی که در آن ذهن و بدن هر دو از شدت استرس در آستانهی فروپاشیاند.
در زمینهی فیزیکی و مادی، frazzle برای توصیف اشیاء یا مواد نیز به کار میرود، وقتی که بر اثر استفادهی زیاد یا حرارت، ساختارشان از هم میپاشد. مثلاً the fabric was frazzled by the heat یعنی «پارچه بر اثر حرارت از هم پاشید و نخنخ شد». این کاربرد نشان میدهد که frazzle علاوه بر معنای ذهنی، بُعد ملموس و فیزیکی هم دارد و با فروپاشی یا ازهمگسیختگی در هر شکل آن ارتباط دارد.
در ادبیات و زبان تصویری، frazzle گاه بهصورت استعاری برای بیان نابسامانی یا آشفتگی درونی استفاده میشود. نویسندگان با این واژه تصویری از انسانی میآفرینند که مانند لباسی نخنخشده یا شمعی که تا آخر سوخته، دیگر نیرویی برای ادامه ندارد. این تصویرسازی frazzle را به واژهای پرقدرت در توصیف حالات روانی انسان تبدیل کرده است.
frazzle مفهومی چندوجهی است که هم بُعد جسمی و هم روانی را دربر میگیرد. چه سخن از پارچهای باشد که بر اثر سایش از هم پاشیده، و چه انسانی که زیر بار استرس فرو ریخته، در هر دو حالت frazzle بیانگر فرسودگی نهایی و ازدسترفتن نیرو و نظم است. این واژه بهزیبایی نقطهای را توصیف میکند که در آن استقامت پایان یافته و تنها نیاز به آرامش، ترمیم و بازسازی باقی مانده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frazzle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frazzle