شکل جمع:
ragsکهنه، لته، ژنده، لباس مندرس، کهنه شدن، بیمصرف شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I cleaned the table with a (piece of) rag.
با کهنه میز را گردگیری کردم.
a beggar in rags
گدای ژندهپوش
Money and fame are but rags.
پول و شهرت ارزشی ندارد.
a rag doll
عروسک پارچهای
the rag trade
خریدوفروش لباس زنانه
(عامیانه) صحبت دوستانه کردن، اختلاط کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rag