گذشتهی ساده:
jokedشکل سوم:
jokedسومشخص مفرد:
jokesوجه وصفی حال:
jokingشکل جمع:
jokesلطیفه، جوک، شوخی
The joke that my friend told at the party was so funny that I couldn't stop laughing for minutes.
لطیفهای که دوستم در مهمانی گفت آنقدر خندهدار بود که برای دقایقی نمیتوانستم جلوی خندهام را بگیرم.
I love watching stand-up comedians because they always come up with the funniest jokes.
عاشق تماشای استندآپ کمدینها هستم چون آنها همیشه خندهدارترین جوکها را بیان میکنند.
a dirty joke
شوخی مستهجن
The comedian's joke about marriage had the entire crowd roaring with laughter.
شوخی این کمدین در مورد ازدواج باعث شد که تمام جمعیت از خنده رودهبر شوند.
He can't take a joke.
او از شوخی خوشش نمیآید (شوخی سرش نمیشود).
a practical joke
شوخی عملی
مضحکه، مایهی خنده، جوک (شخص یا چیز به دلیل بد بودن یا احمقانه بودن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is the joke of the whole town.
او مایهی خندهی تمام شهر است.
The team's performance in the game was a joke.
عملکرد تیم در این بازی مضحکه بود.
جوک گفتن، لطیفه گفتن
They spent all their time joking and laughing.
آنها همهی وقت خود را به جوک گفتن و خنده گذراندند.
She has a natural ability to joke in any situation.
او توانایی طبیعی لطیفه گفتن در هر شرایطی را دارد.
شوخی کردن، مزاح کردن، مزه ریختن
They joked about their mothers-in-law.
آنها دربارهی مادرزنهای خود شوخی میکردند.
This is not a joking matter!
این مطلب شوخی برنمیدارد!
A funeral gathering is no place for joking!
مجلس ختم جای شوخی کردن نیست!
"You've won a million!" He joked.
به شوخی گفت: «یک میلیون بردهای!»
مطلب یا چیز جدی، بیشوخی
نه!، جدی میگی!، شوخی میکنی!، بیشوخی!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «joke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/joke