فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quip

kwɪp kwɪp

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

کنایه، گوشه، مزه ریختن، طعنه، بذله، طنز، لطیفه، طعنه زدن، ایهام گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She ended her talk with a delightful quip.

سخنان خود را با یک شوخی شیرین به پایان رساند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quip

  1. noun witty communication, often verbal
    Synonyms:
    joke gag pun jest crack insult offense spoof satire mockery banter gibe wisecrack pleasantry witticism retort repartee badinage drollery riposte bon mot jeer sally

ارجاع به لغت quip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quip

لغات نزدیک quip

پیشنهاد بهبود معانی