با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Retort

rɪˈtɔːrt rɪˈtɔːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    retorted
  • شکل سوم:

    retorted
  • سوم‌شخص مفرد:

    retorts
  • وجه وصفی حال:

    retorting
  • شکل جمع:

    retorts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
برگرداندن، پس دادن، جواب متقابل دادن، جواب متقابل، تلافی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to retort heat
- حرارت را پس‌افکندن
- "no, you did!" retorted Marzieh
- مرضیه پاسخ داد: «نه، خودت کردی!»
- She retorted that it was I who was truly at fault.
- او در جواب گفت که مقصر واقعی من بوده‌ام.
- His retorts silenced his accusers.
- پاسخ‌های دندان‌شکن او متهم‌کنندگانش را ساکت کرد.
- to retort an incivility
- گستاخی را تلافی کردن
- to retort an accusation
- اتهام متقابل وارد کردن
- retort coke
- کک قرعی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retort

  1. noun snappy answer
    Synonyms: antiphon, back answer, back talk, comeback, cooler, counter, crack, gag, jape, jest, joke, lip, parting shot, quip, rejoinder, repartee, reply, reprisal, respond, response, retaliation, return, revenge, riposte, sally, snappy comeback, topper, wisecrack, witticism
    Antonyms: question, request
  2. verb answer
    Synonyms: answer back, come back at, counter, crack, rebut, rejoin, repay, reply, requite, respond, retaliate, return, riposte, sass, shoot back, snap back, squelch, talk back, top
    Antonyms: question, request

ارجاع به لغت retort

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retort

لغات نزدیک retort

پیشنهاد بهبود معانی