آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ خرداد ۱۴۰۴

    Reply

    rɪˈplaɪ rɪˈplaɪ

    گذشته‌ی ساده:

    replied

    شکل سوم:

    replied

    سوم‌شخص مفرد:

    replies

    وجه وصفی حال:

    replying

    شکل جمع:

    replies

    معنی reply | جمله با reply

    verb - intransitive B1

    پاسخ دادن، جواب دادن (با گفتار یا نوشتار)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    I did not know what to reply.

    نمی‌دانستم چه پاسخی بدهم.

    You did not reply to my letter.

    به نامه‌ی من جواب ندادی.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She replied to the speech with a few words of thanks.

    با چند کلمه‌ی تشکر به نطق پاسخ داد.

    noun countable uncountable

    پاسخ، جواب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Her reply to me was vague.

    پاسخ او به پرسش من مبهم بود.

    I eagerly await your prompt reply to my email.

    مشتاقانه منتظر جواب سریع شما به ایمیلم هستم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His thoughtful reply to the question impressed the entire audience.

    پاسخ متفکرانه‌ی او به این پرسش همه‌ی حضار را تحت‌تأثیر قرار داد.

    verb - intransitive

    پاسخ دادن، واکنش نشان دادن (به‌ویژه به حمله یا تیراندازی)

    They fired at us and we replied with machine gun.

    آن‌ها به ما تیراندازی کردند و ما با مسلسل به آن‌ها پاسخ دادیم.

    As the enemy troops advanced, our soldiers readied themselves to reply.

    با پیشروی نیروهای دشمن، سربازان ما خود را برای واکنش آماده کردند.

    verb - intransitive

    پژواک داشتن

    The church bell replied loudly.

    ناقوس کلیسا با صدای بلند پژواک داشت.

    The thunderstorm made the mountains reply.

    رعد‌وبرق کوه‌ها را به پژواک واداشت.

    verb - intransitive

    حقوق پاسخ دادن (به ادعای خواهان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The defendant has 30 days to reply to the plaintiff's complaint.

    متهم سی روز فرصت دارد به شکایت شاکی پاسخ دهد.

    We are still awaiting the plaintiff to reply.

    همچنان منتظر پاسخ شاکی هستیم.

    noun countable

    حقوق پاسخ، جواب (به دادخواست خواهان)، دعوای متقابل

    The plaintiff's reply to the defendant's plea presented strong evidence.

    در پاسخ شاکی به ادعای متهم شواهد محکمی ارائه شد.

    The defendant's attorney carefully reviewed the plaintiff's reply.

    وکیل متهم جواب شاکی را به‌دقت بررسی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد reply

    1. noun answer
      Synonyms:
      response reaction feedback return reciprocation counter echo acknowledgment rejoinder retort comeback riposte retaliation respond vibes lip sass back talk wisecrack snappy comeback knee-jerk reaction antiphon
      Antonyms:
      question request
    1. verb answer
      Synonyms:
      respond react return acknowledge reciprocate rejoin get back to write back come back counter retort echo field the question retaliate shoot back riposte top feedback squelch
      Antonyms:
      question request

    سوال‌های رایج reply

    reply به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی reply در زبان انگلیسی به معنای «پاسخ دادن» یا «پاسخ» است، به‌ویژه در پاسخ به یک سؤال، پیام، ایمیل یا گفت‌وگو. این واژه هم به‌صورت اسم (a reply = یک پاسخ) و هم به‌صورت فعل (to reply = پاسخ دادن) به کار می‌رود. معادل فارسی آن بسته به بافت جمله می‌تواند «پاسخ»، «جواب» یا «پاسخ دادن» باشد.

    «Reply» یکی از رایج‌ترین واژه‌ها در ارتباطات نوشتاری و گفتاری است و در دنیای دیجیتال کاربردی بسیار گسترده دارد. برای مثال، در ایمیل، پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی، گزینه‌ی «Reply» برای پاسخ مستقیم به یک پیام خاص در نظر گرفته شده‌است. این قابلیت نه‌تنها امکان ادامه‌ی گفت‌وگو را فراهم می‌کند، بلکه باعث می‌شود ارتباطات ساختارمندتر و شفاف‌تر باقی بمانند. به‌ویژه در محیط‌های رسمی یا گروهی، دکمه‌ی «Reply» به کاربر کمک می‌کند تا به پیام مشخصی ارجاع دهد و از بروز سردرگمی جلوگیری کند.

    در زبان رسمی و مکاتبات اداری، استفاده از واژه‌ی «reply» نشانه‌ای از رعایت ادب و اصول ارتباطی است. برای نمونه، در جمله‌ای مانند “I am writing to reply to your inquiry” (در حال نوشتن این نامه‌ام تا به پرسش شما پاسخ دهم)، واژه‌ی «reply» نقش مهمی در بیان احترام و ساختار منطقی دارد. در این فضاها، استفاده از «reply» معمولاً لحنی رسمی‌تر و مودبانه‌تر از «answer» دارد، که بیشتر در گفت‌وگوی محاوره‌ای رایج است.

    از منظر روانی و اجتماعی، «reply» یا پاسخ، مفهومی فراتر از یک واکنش ساده دارد. پاسخ دادن نشانه‌ی شنیده شدن، احترام به طرف مقابل، و تلاش برای تعامل انسانی است. سکوت در مقابل یک پیام یا درخواست، گاه می‌تواند موجب سوءتفاهم یا بی‌احترامی تلقی شود. از این رو، انتخاب پاسخ مناسب، به‌موقع و محترمانه، بخش مهمی از مهارت‌های ارتباطی مؤثر است.

    در عصر دیجیتال که تعاملات انسانی بیش از پیش به شکل نوشتاری و غیرحضوری انجام می‌گیرد، مفهوم «reply» تنها به معنای فشردن یک دکمه نیست. پاسخ دادن، نشانه‌ای از حضور، توجه، و احترام به دیگری است. چه در روابط دوستانه و چه در تعاملات کاری، یک «reply» به‌موقع می‌تواند تأثیر بسزایی در کیفیت رابطه‌ها و درک متقابل افراد بگذارد.

    گذشته‌ی ساده reply چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده reply در زبان انگلیسی replied است.

    شکل سوم reply چی میشه؟

    شکل سوم reply در زبان انگلیسی replied است.

    شکل جمع reply چی میشه؟

    شکل جمع reply در زبان انگلیسی replies است.

    وجه وصفی حال reply چی میشه؟

    وجه وصفی حال reply در زبان انگلیسی replying است.

    سوم‌شخص مفرد reply چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد reply در زبان انگلیسی replies است.

    ارجاع به لغت reply

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «reply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reply

    لغات نزدیک reply

    • - replicon
    • - replier
    • - reply
    • - repo
    • - repoint
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.