فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come Back

ˈkəmˈbæk kʌmbæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb A2
    مراجعت کردن، بازگشتن، برگشتن، بازآمدن
  • phrasal verb
    برگشتن به حالت قبل، دوباره رواج یافتن، دوباره باب شدن
  • phrasal verb
    برگرداندن، پس دادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come back

  1. phrasal verb return
    Synonyms: come again, do better, reappear, recover, recur, re-enter, remigrate, resume, triumph
    Antonyms: depart, go, leave
  2. phrasal verb Return to a former state
  3. phrasal verb Retort

ارجاع به لغت come back

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come back» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come back

لغات نزدیک come back

پیشنهاد بهبود معانی